خوانندگان عزيز با نام سرسلسله طنزپردازان آزاديخواه و مشروطهطلب كه در روزنامه صور اسرافيل ستوني داشت به نام «چرند و پرند» و با اسم مستعار «دخو» امضا ميكرد آشنا هستند. روزي از دست نمايندگان مجلس شوراي ملي حسابي عصباني بود و ديد كساني كه بايد مدافع حقوق ملت و آزادي مردم باشند آمدهاند صندليها را غصب كرده و به نفع جيب خود و ديگر قدر قدرتان گام برميدارند.
قصهاي نقل كرد و نوشت وقتي پدرم مرد، من و مادرم توانايي گرفتن حق و حقوق، اموال منقول و غيرمنقول خود را نداشتيم خصوصا شريك پدرم كه داشت اموالمان را بالا ميكشيد. بعضي از اقوام و خويشان گفتند برويد وكيل بگيريد. چشمتان روز بد نبيند ايامي گذشت. وكيل به جاي گرفتن حق و حقوق، اول مادرم را به زني گرفت بعد اموالمان را بالا كشيد. حالا تنم از اسم وكيل هم ميلرزد و خطاب به مردم آن روزگار گفت بدانيد و آگاه باشيد همان مشروطه كافي است ديگر وكيل نميخواهيد.« نقل از مجموعه مقالات دهخدا به كوشش دبيرسياقي»
اين موضوع به اين دوره چه ارتباطي دارد؟! بماند براي بعد
هيچي همينطوري عرض كردم. زباندراز سراپا تقصير اعلام ميكند ربطي هم به نماينده ما در شوراي شهر ندارد كه ميگويد: من وكيل مردم هستم اذن ميدهم فقط خواستم ذكرخيري كنم همين و بس!!
ولي راستي كار از محكم كاري عيب نميكند وقتي وكيلي تعيين كرديد موضوع وكالت را قيد كنيد يعني با شرط و شروط بنويسيد و وكالت تام ندهيد!!
زبان دراز
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
یکشنبه 09,فوریه,2025